دل نوشته های شبانه

دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۴ ب.ظ

روزهای فراموش نشدنی

ای عزیزی که از کودکی برای خانواده ات شبانه روز زحمت می کشیدی و سختی یتیمی را با خود به دوش می کشیدی.

ای پدرم، ای جان و ای عزیز: که همیشه به فکرم بودی و با من درد دل می کردی و تنهایی ام را پر می کردی و این چنین حق پدری ات را دلسوزانه ادا می کردی.

ای نازنینی که با نگاه نافذ و دل پر عطوفتت، مرا به آغوش می کشیدی و بر من بوسه می زدی.

ای جان و روح من که هم اکنون در بستر بیماری افتاده ای و عاجز و ناتوان امید به یاری دیگران بسته ای.

ای نازنینی که تا کسی به درد و ناتوانی تو مبتلا نشود، تو را درک نمی کند و ای پدری که با همه گرفتاری های جسمی ات، با زور خود را می کشاندی و با من به خرید می آمدی و مایحتاج خانه را فراهم می کردی.

ای عزیزی که هم اکنون در بستری و قادر به گوش کردن و حرف زدن با دخترت نیستی، اگرچه می دانی نکته های زیادی در سر دارم که جز تو محرم و همدمی ندارم که ابزار کنم.

آقاجون، عزیزم: از این که در مراقبت از تو، بعضی اوقات تو را از خود رنجاندم و دل تو را به درد آوردم، از تو پوزش می طلبم و هم از خدای خود

ای سرور و عزیزتر از جانم مرا ببخش که اگر مرا نبخشی بدان که همیشه جسم و جانم در گرفتاری و عذاب غوطه ور خواهد بود. بدین علت دعای مشلول را خواندم و از خدای خود طلب استغفار کردم و از او که تواب و رحیم است عاجزانه درخواست کردم که از سر تقصیراتم بگذرد و تو نیز از خالق خود بیاموز.

آقاجون، عزیزم، نازنینم  در سن کهولت بیشتر از این باید به تو توجه می کردم تا دل شیشه ای تو را نمی شکستم و آن را رنجیده و مه آلود نمی کردم. پس به عظمت و جلال و رحمانیتت خدایا مرا ببخش که سخت محتاح گذشت و بخشش تو و دعای تو پدر دلسوز و سخت کوش هستم.

دوست صمیمی من. دوست ندارم که نامه ام را به پایان ببرم، چرا که دوست دارم از همه چیز و همه جا برایت بگویم، همان گونه که پیش از این با تو رازها و حرف هایم را می زدم و همیشه اولین نفری بودی که خبر دست اول را به تو می گفتم و با تو کیف می کردم و از خدای خود شاکرم که عمر با عزتی به تو عطا کرد تا این سن سر در آغوش تو بگذرانم و صورتت را غرق در بوسه کنم.

ای یار دیرینه ام. باز از خدا می خواهم که جبران مافات کرده و دل مهربان تو را شاد کنم تا هیچ کدورتی در دلت باقی نماند.

آقاجون. از مهر و محبتی که بر دلم حک کردی و هیچ گاه پاک نخواهد شد نهایت تشکر را دارم و از خداوند سلامتی ات را مسئلت می کنم.

انا العبد الضعیف المذنب العاصی المحتاج الحقیر. پس مرا ببخش

  • محمدی

نظرات  (۳)

لایک...به منم سری بزنید
  • مهدی یوسفی کیا
  • یا من اسمه دوا و ذکره شفا

  • حدیقه ملامحمدی
  • سلام نجوای با پدر اسطوره عشق وصفا وتلاش مرا شدمنده پدر نمود که به این ظرافت همدلی با پدر نداشتم حتی در بعضی موارد از او گله مند بودم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی