دل نوشته های شبانه

دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکی از دوستان مخلص را
مگر آواز من رسید به گوش
گفت باور نداشتم که ترا
بانگ مرغی چنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست
مرغ تسبیح گوی و من خاموش

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

انالله و اناالیه راجعون

بسمه تعالی
خدایا تو را شکر بی کران، که زیباترین صحنه ی عاشقی را در شب فوت مادر عزیزم به تصویر کشاندی، تصویر بازیگری همدل و همدرد که همچون باران بهاری می گریست و ملتمسانه به مادر نازنینم غذا میداد و با هر قاشقی معجونی از صفای روحی خود را که سرشار از عشق و محبت و دلتنگی وجودش بود به او می خورانید. آن گونه که دل کندن از یکدیگر در آن فضای دل انگیز امری محال می نمود. 
شبی بسیار استثنایی، شب دل دادگی و عاشقی، شب دو یار همدل و همدرد، خدایا شبی که جز در صحنه ی کربلا نمی توان یافت و من در حیرت و سرگردانی، مبهوت و متعجب که آدمی فرشته گون گل های محبتش را با کلماتی لطیف و تکان دهنده به پای مادرم می ریخت و بر دست و پای او بوسه های عشقش را نثار می کرد و بی خبر از پس این پرده ی غیب که چه خواهد شد؟
خدایا چه بگویم که آن چه دیدم قابل توصیف نیست و تنها توفیق آن را یافتم که آن دو یار دیرینه را هنگام وداع در بالاترین سطح عاشقی ببینم که چگونه همراه و همدرد مادرم ضجه و ناله ای از عمق وجود سر میداد تا او را مرهمی برای دردهایش باشد.
خدایا من ثانیه به ثانیه بدرقه ی او را با مادر زجر کشیده ام مشاهده کردم که چگونه هر دو مست و غافل از این دنیای دون رازها و اسرارهایی به یکدیگر رد و بدل کردند و باهم زمزمه ی خداحافظی را در آن ساعت آخر مرور می کردند.
خدایا بسی شکر که به برادرم سنگ صبور و آرامشی غیر قابل توصیف عطا کردی و به من بنده ی حقیر و گنهکار نیز پشتوانه ای قابل اعتماد و دوست داشتنی در تمام لحظات زندگی ام مخصوصا در پرستاری از پدر و مادر عزیزم همراهم گردانیدی.
خدایا این خاطره ی زیبا را می نویسم تا هیچ گاه آن صحنه ی به یاد ماندنی و دوست داشتنی و پر از عطر الهی از جلوی چشمانم پاک نشود و همواره اشک حسرت بریزم که مرهمی بالاتر از وجود عروس گلمان که همراز و همدل او بود و همدم و همنشین شب هجرانش، نمی توانست از غم و نگرانی آن شب پر تلاطم بکاهد. خدایا او را سلامت بدار و در هر دو سرا اجر بی پایان عطا فرما.
آمین
حدیث از خاتم پیغمبران است     که جنت زیر پای مادران است
بزن بر پای مادر بوسه از شوق     که خاک پای او، رشک جنان است
  • محمدی